ممکن است برای شما این سوال مطرح شود که در سفر طبیعتگردی چرا باید بازی طراحی شود؟ آیا جدابیت خود طبیعت آنقدر نیست که برای کودکان ما کافی باشد؟ پاسخ این است در دنیای امروز فرصت کودکان برای بازی در محیط طبیعی به طرز قابل توجهی کاهش داشته است. اما اهمیت بازی در رشد کودکان به چه میزان است؟
اهمیت بازی یکی از مهمترین مسایلی است که بسیاری از روانشناسان کودک بدان پرداخته اند. باب هیوز (2003) می نویسد: «ادبیات علمی به طور فزایندهای ثابت کرده است که بازی هم برای رشد انسان و هم برای بقای ما به عنوان یک نوع، ضروری است. مدتهای طولانی است که مشخص شده بازی نقش مهم و حیاتی در برقراری ارتباط و مهارت های اجتماعی، ارزش هنری، خلاقیت و حل مساله دارد، و دانشمندان بر نقش آن در ایجاد رفتارهای انعطاف پذیر و همچنین تغییرات محیطی که برای بقای انسان لازم است، تاکید کردهاند. بیشتر مطالعات اخیر ثابت کرده اند که بازی عامل مهمی در رشد عضلانی و رشد مغر، ایجاد و رشد خود آگاهی و توانایی تفکر است، همچنین، برای رشد همدلی و هم حسی، نوع دوستی اجتماعی، احساس مالکیت و مجموعه رفتارهای اجتماعی، بسیار حیاتی است. رفتارهای اجتماعی ای که به کنترل استرس کسانی که بازی می کنند بسیار کمک می کند، به ویژه تحقیر و سر افکندگی، ضعف و ناتوانی، و توانایی نرمش مقابل ناملایمات همراه با تعاملات اجتماعی روزانه».
برخی نظریه پردازان (هیوز، 2003) معتقد هستند که بازی به صورت اشکال پیچیده ای که ما امروزه می بینیم، تحول یافته، برای اینکه انسان ها را قادر سازد تکامل یابند و با شرایط محیطی که آن ها را با نابودی تهدید می کند سازگاری پیدا کنند.
محرومیت از بازی چیست؟
محرومیت از بازی عنوانی است که به این باور داده می شود مبنی بر اینکه عدم وجود فرصت های بازی می تواند کودکان را از تجربیاتی که حساس و حیاتی بوده و برای رشد بسیار مهم و اساسی هستند، محروم کند و نتیجه ی این محرومیت ناتوانی زیستی و اجتماعی خواهد بود. آیا شاهدی وجود دارد که نشان دهد محرومیت از بازی می تواند زیان بخش باشد؟
اگر چه اطلاعات موجود در مورد تاثیر بازی نکردن نادر است، (بیشتر تاثیرات بازی کردن بررسی شده است) با این حال این یافته های مطالعاتی، نگرانی هایی را به وجود آورده است. که برخی از آن ها در زیر آورده شده است:
اگر تجربیات بازی طبیعی در طول زندگی کودک وجود نداشته باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که کودک رفتارهای بسیار خشونت آمیز و ضد اجتماعی نشان دهد، صرف نظر از جنسیت، سن، وضعیت خانوادگی، تحصیلات و درآمد.
براون (1998)، در مطالعه روی 26 جوان قاتل چنین یافت که رفتار طبیعی بازی کردن در طول زندگی این افراد تقریبا وجود نداشته است. در این افراد، صرف نظر از جنسیت، سن، درآمد و تحصیلات خانوادگی خشونت شدید و رفتارهای ضد اجتماعی فراوان دیده شده است. او همچنین یافت که محرومیت از بازی باعث می شود دخترها و زنان، در موقعیت ها تسلیم زورگویی ها و باج خواهی دیگران شوند و نتوانند از حق خود دفاع کنند.
نتایج مطالعات هاتنموزر و همکارانش (1995) نشان داد که اگر کودکان به شدت در درون خانه مورد محافظت و توجه و مراقبت قرار بگیرند و به آن ها فرصت بازی کردن خارج از خانه (کوچه، پارک، حیاط) داده نشود، آن ها محرومیت از بازی را تجربه می کنند و احتمالا حدودی از نشانه های آشکار افسردگی و احساسات سرکوب شده و مشکلاتی در روابط اجتماعی، تا خطر فزاینده ی چاقی مفرط را نشان می دهند. برای مثال، به آن ها عنوان "کودکان باطری" را نسبت می دهند به کودکانی که به خاطر زندانی شدن در خانه، به علت ترس والدینشان از آسیب فیزیکی کودک، کثیف شدن لباس ها،تاثیر بد همسالان، تصادف با اتومبیل ها، گم شدن، دزدیده شدن و... اثرات محرومیت از بازی را نشان می دهند. این کودکان محبوس در خانه اغلب پرخاشگر و همیشه در حال گریه زاری و نق زدن هستند. در سن پنج سالگی آن ها از نظر عاطفی و اجتماعی سرکوب شده هستند و جلوی احساسات خود را می گیرند، آمیزش و معاشرت برای آن ها سخت است، از تکالیف مدرسه عقب می مانند و خیلی زیاد در معرض خطر چاق شدن قرار دارند.
مطالعه ی توبین (1997) مشخص ساخته است که وقتی کودکان دائما از بازی محروم باشند، به عنوان یکی از جنبه های زندگی، محرومیت حسی ادامه پیدا می کند و آن ها حدودی از نشانه های افسردگی و کناره گیری اجتماعی، بی قراری و خارج از کنترل بودن، تا از دست دادن تدریجی تمام فعالیت های الکتریکی مغز را نشان می دهند. به اعتقاد هاتنلوکر (1992،1990) در حالی که عوامل دیگر-فقدان تماس انسانی و دیگر اشکال محرومیت حسی- بدون تردید سهم بزرگی در ایجاد شرایطی که کودکان از آن رنج می برند، دارد، این واقعیت مشخص شده که در چنین حالتی آن ها نمی توانند در طول آنچه به عنوان ((دوره ی حساس و سرنوشت ساز برای رشد عصبی)) شناخته می شود، بازی کنند. این دوره ی حساس تولد تا هفت سالگی است.
بیشتر مطالعات اخیر ثابت کرده اند که بازی برای رشد مغز ضروری است. این مطالعات می گویند محرومیت از بازی تاثیرات بسیار بدی بر رشد مغز خواهد داشت. مطالعه ی بایرز (1998) نشان داد که بازی فقط فعالیتی در جریان دوره ی حساس برای رشد مغز نیست، بلکه خود بازی دوره ی حساس است. به عبارت دیگر فقط وقتی کودکان بازی کنند مغزشان رشد می کند. اگر بخواهیم به شکلی دیگر نتیجه گیری کنیم، اگر کودکان بازی نکنند، مغزشان رشد نخواهد کرد. اگر چه این به نوبه ی خودش نتیجه گیری فاجعه انگیزی است، اما همان مطالعه، همچنین بازی را به عنوان تعدیل کننده ی ساختمان مغز توصیف می کند. معنی این جمله آن است که بازی بر افزایش اندازه ی مغز تاثیر دارد و باعث می شود ساختمان های اصلی و عملکردی نواحی اختصاصی مغز رشد کند.
همچنین کالج پزشکی بایلور در سال 1997 گزارش کرده که کودکانی که بازی نمی کنند رشد مغزشان 20 تا 30 درصد کمتر از اندازه ی متوسط رشد مغز در بچه های هم سن و سال آن ها است.
منبع: عسکری زاده، قاسم. (1391). روان شناسی بازی. تهران: امیرکبیر.